خواب غفلت
بلوهر حکیم گوید: شنیدم مردى از فیل مستى مى گریخت و فیل به دنبال او مى دوید و خود را به وى نزدیک مى ساخت .آن مرد بناچار خود را در چاهى آویخت و به درختى که در کنار چاه روئیده بود چنگ زد.
ناگهان مشاهده نمود دو موش بزرگ یکى سیاه و دیگرى سفید، مشغول جویدن و قطع ریشه آن درخت هستند. زیر پاى خود را نگریست ، چهار مار افعى سر از سوراخ بیرون آورده بودند، و هر لحظه ممکن بود او را نیش بزنند. به قعر چاه نگاهى انداخت ، دید اژدهائى دهان گشوده و منتظر افتادن او است تا او را فرو بلعد. سرش را بلند کرد، دید مقدارى عسل به شاخه درخت آلوده شده است . پس از همه چیز غافل شد و مشغول لیسیدن عسل شد.
در بیان حقیقت این داستان گفته اند:
آن چاه عمیق ، دنیاى پر از آفات و مصیبات است .
آن شاخه درخت ، عمر آدمى است .
آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز است که ریشه عمر را قطع مى کند.
آن چهار افعى ، اخلاط چهارگانه مزاج (سوداء، صفراء، بلغم و خون ) هستند که به منزله زهرهاى کشنده اى است که انسان را هلاک مى کنند.
آن اژدها مرگ است که پیوسته انتظار مى کشد.
آن عسل که فریفته آن شد و او را از همه خطرات و مهلکات غافل ساخت ، لذتهاى دنیوى و خواهشهاى نفسانى است .( 1)
هر دم از عمر مى رود نفسى
چون نگه مى کنم نمانده کسى
اى که پنجاه رفته در خوابى
مگر این پنج روزه دریابى
خجل آنکس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت (2)
*******
پاورقی:1- منازل الاخرة / ص 273 کلیله و دمنه / ص 43.
2- کشکول جبهه